کد مطلب:124757 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:181

معاویه و پیشنهاد صلح
هول و هراس و نگرانی كه بیعت عموم مردم عراق با حسن مجتبی علیه السلام در اندیشه معاویه پدیدار ساخته، وی را سخت نگران تهاجم سپاه امام نموده بود. معاویه چون خود را در جنگ با سپاه امام حسن علیه السلام توان مند نمی دید، تلاش نمود تا از راه دیگر صلابت این تشكل همسو را بشكند. هراس معاویه در اعتراف های وی آشكار است. هنگامی كه برای فریب فرماندهان امام حسن علیه السلام همواره پیك اعزام می نمود، قیس بن سعد فریب معاویه را نخورد عمر وعاص به معاویه پیشنهاد می كند با وی بستیزد، معاویه می گوید جنگ با اینان ممكن نیست مگر این كه به تعداد سپاه خودشان از سپاه ما (حداقل چهل هزار نفر) به قتل رسانند: فانا لانخلص الی قتل هولاء حتی یقتلوا اعدادهم من اهل الشام. [1] این سخن نگرانی عمیق معاویه را آشكار می سازد.

به همین خاطر برای مصاف با سپاه امام مجتبی راه دیگری را پیش



[ صفحه 148]



می گیرد كه پایان آن استقرار و تداوم حكومت وی می شود. و آن راه سازش با امام مجتبی علیه السلام است. براین اساس معاویه چون در موضع ناتوانی است، قرار داده صلح را پیشنهاد می نماید. لوح سفید امضاء نموده به حضور امام می فرستد و هر گونه شرطی را پذیرا می باشد! [2] .

وی نامه رسمی می نگارد و تقاضای صلح می نماید، فكتب الیه معاویه فی الهدنه و الصلح. [3] .

وی تنها به نامه نگاری اكتفا نمی كند بلكه افزون بر فریب فرماندهان سپاه امام، در تلاش است تا فرصت سازی كند تا زمینه صلح را به هر شكل ممكن فراهم آورد. و تلاش در جهت های گوناگون مانند ایجاد شایعه در میان سپاه امام حسن كه امام صلح را پذیرفته است! و یا خواهد پذیرفت! چنانكه بسربن ارطاة با بیست هزار نیرو در برابر سپاه امام گفت فرمانده شما با معاویه بیعت نموده است و امام شما هم مصالحه كرده است! شما به چه انگیزه ای تصمیم به جنگ دارید. [4] و این در حالی بود كه هیچ گونه گفتگوی رسمی در مورد صلح هنوز شكل نگرفته بود.

هواداران معاویه پیش از امضای صلح در میان سپاه قیس بن سعد شایعه می كنند كه حضرت صلح را پذیرفته است! [5] معاویه مغیره بن شعبه و عبدالله بن عامر و عبدالرحمان بن ام الحكم را به عنوان نمایندگان خویش به حضور امام مجتبی علیه السلام اعزام می دارد، آنان بعد از مذاكره و پیش از توافق قرارداد، در میان سپاه امام سخن از پذیرش صلح ازجانب امام می زنند كه باعث شگفتی سپاه امام می گردد. [6] .



[ صفحه 149]



معاویه آن مقدار به صلح اصرار دارد، هنگامی كه پذیرش صلح از جانب امام به گوش وی می رسد، آن گونه خرسند می شود كه به تعبیر برخی به هوا پرواز می كند. [7] [8] از همه مهمتر امام در مشاوره و خطبه خود پیش از پذیرش و پیشنهاد صلح می فرماید: معاویه ما را به امری فراخوانده است كه نه در آن عزت ونه انصاف است: آن معاویه قد دعا الی امر لیس فیه عز و لا نصفه. [9] این سخن امام یا در نخیله ی كوفه پیش از عزیمت به جبهه ایراد شده است، و یا اگر در مداین بوده در هنگامی بوده است كه هنوز اوضاع نظامی و سیاسی به سود معاویه گردش نیافته است. امام چون در موقعیت برتر بوده سازش را منصفانه و عزت آفرین نمی دانسته است. در هر صورت امام علیه السلام

در مرحله نخست به هیچ وجه به صلح راضی نبوده است.

براین اساس آن چه از رفتار امام مشاهده می شود بسیج نیرو تهاجم علیه معاویه است و سازش را حضرت به صلاح امت مسلمان نمی دانسته است. این معاویه است كه چون خود را حریف میدان نمی بیند بیشترین تلاش را در استقرار سازش و كنترل اوضاع دارد.

این نكته كه پیشنهاد صلح نخست از جانب معاویه است، در آثار تاریخی بسیار شفاف است و با مستند شدن این دیدگاه بسیاری از سؤال ها پاسخ داده می شود. مانند اینكه چرا امام حسن قیام نكرد؟! مگر امام مجتبی از جنگ هراس داشت. آیا امام مجتبی فردی



[ صفحه 150]



سازش كار و امام حسین فردی ستیزه جو بوده است؟!

زیرا براساس این تحلیل، امام مجتبی همانند امام علی و امام حسین در برابر ظلم بنی معاویه قیام نموده است و دستور بسیج عمومی صادر كرده و خود شخصا فرماندهی سپاه را به عهده دارد و هیچ گاه رضایت به سازش با معاویه را در ذهن نداشت. این معاویه بود كه چون خود را در مصاف با سپاه امام توان مند نمی دید بر صلح و سازش می اندیشید. و با تزویر بستر سازش را فراهم می سازد و معادلات سیاسی و نظامی را به سود خود گردش داده و امام همام را در شرایط دیگری قرار می دهد كه پذیرش صلح را به صلاح اسلام و امت اسلامی مشاهده نماید. پذیرش این پیشنهاد از جانب امام در شرایطی بوده است، كه اگر امام علی نیز در آن شرایط بود همین پیشنهاد را می پذیرفت. همان گونه كه امام علی نیز در آن شرایط بود همین پیشنهاد را می پذیرفت. همان گونه كه امام علی در فضای خاص، حكمیت را تن داد. بر این اساس شرایط زمان امام مجتبی همانند صفین است و سیاست های امام حسن همانند موضع گیری های امام علی علیه السلام می باشد. سترگی و شهامت امام مجتبی علیه السلام همانند دو امام همام علی و حسین علیه السلام جلوه گر است، و ظلم بزرگی است كه كسی آگاهانه حضرتش را فردی سازشكار معرفی نماید. و جا دارد كه در ستیز با ستمگران هر زمان روش امام حسن علیه السلام مورد الگوگیری قرار گیرد و از سترگی حضرت درس پایداری آموخته شود، و روا نیست كه حضرت را در نبرد با ستم همدوش پدر و برادرش قرار نداده و روش وی را روش عزت مند ندانیم، زیرا روش عزت و افتخار حسنی هیچ گاه كمتر از روش عزت مند علوی و افتخار حسینی نیست.



[ صفحه 151]




[1] طبري، ج 4، ص 409.

[2] همان، ص 407، صواعق المحرقة، ص 136، انساب اشراف، ج 3، ص 300.

[3] ارشاد، ج 2، ص 13.

[4] مقاتل الطالبين، ص 73.

[5] يعقوبي، ج 2 ص 122.

[6] همان.

[7] استيعاب، ج 1، ص 437.

[8] مسعودي آورده است كه خبر پذيرش صلح از جانب امام مجتبي عليه السلام در كاخ سبز شام به معاويه مي رسد وي از خوشحالي تكبير مي گويد! و كاخ نشينان وي به پيروي از وي نيز تكبير مي گويند تا صداي تكبير به مسجد شام مي رسد آنان نيز تكبير مي گويند! (مروج الذهب، ج 2، ص 430)كه اين نيز نوعي رفتاري منافقانه از معاويه مي باشد.

[9] بحار، ج 44، ص 21.